لطایف و معماهای غضنفر...!!!!
      
گـــــرافيك انعكــــــــاس
ورود اعضا:

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 68
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 68
بازدید ماه : 595
بازدید کل : 18122
تعداد مطالب : 243
تعداد نظرات : 21
تعداد آنلاین : 1




در اين وبلاگ
در كل اينترنت
تماس با ما

غضنفر به رفیقش میگه : می خوام دختر شاه رو بگیرم ! رفیقش میگه : چرت نگو ! مگه كشكیه ؟! غضنفر میگه : بابا من كه راضیم ، ننم هم كه راضیه ، فقط مونده شاه و دخترش !


*****************


« مخفف USA »
از غضنفر می پرسند : می دونی USA مخفف چیه ؟ میگه : یوم الله سیزده آبان !


« مسابقة دومیدانی »
غضنفر رفته بود تماشای مسابقة دومیدانی . وسط مسابقه از بغل دستیش می پرسه : ببخشید ، اینا واسه چی دارن میدون ؟! یارو میگه : برای اینكه به نفر اول جایزه میدن . غضنفر كمی فكر می كنه ، می پرسه : پس بقیشون واسه چی دارن میدون ؟!


« آسانسور »
غضنفر سوار آسانسور میشه ، می بینه نوشته : ظرفیت 12 نفر . باخودش میگه : عجب بدبختیه ها ! حالا 11 نفر دیگه از كجا بیارم ؟!


« جام جهانی »
از غضنفر می پرسن : به نظر شما اگه آمریكا افغانستان و عربستان رو بگیره ، به كره و چین هم حمله كُنه تكلیف ایران چی میشه ؟ غضنفر میگه : چی میشه نداره كه ، ایران میره جام جهانی !


« تعداد بچه (1) »
از غضنفر می پرسن : چند تا بچه داری ؟ 4 تا از انگشتاشو نشون میده ، میگه : 3 تا ! مردم تعجب میكنن ، میگن : بابا اینا كه 4 تاست ؟ غضنفر انگشت كوچیكشو نشون میده ، میگه : این بچه همسایمونه ، ولی همیشه خونة ماست !


« تعداد بچه (2) »
از غضنفر میپرسن چندتا بچه داری ؟ انگشت كوچیكشو نشون میده ، میگه : هفت تا ! مردم تعجب میكنن ، میگن : بابا این كه فقط یكیه ! میگه : آخه دادم mp3ش كردن !


« شکنجه روحی »
می خواستن غضنفر رو شكنجه روحی بدن ، می فرستنش تو یك اتاق گرد ، میگن برو یك گوشه بشین !


« ساندویچ فروشی »
غضنفر بعد از بیست سال از آمریكا برمی گرده ایران و یك ساندویچ فروشی میزنه . یارو میاد میگه : قربون دستت ، یك ساندویچ سوسیس بده . غضنفر كه هنوز خوب از حال و هوای غرب درنیومده بود ، می پرسه : ""تو گو"" بدم ؟ یارو شاكی میشه ، میگه : نه مرتیكه ، تو نون بده !



« دهقان فداكار و حسین فهمیده »
غضنفر تو یك شب برف و بورانی داشته از سر زمین برمی گشته خونه ، یهو می بینه یكجا كوه ریزش كرده ، یك قطار هم داره ازون دور میاد ! خلاصه جنگی لباساشو درمیاره و آتیش میزنه ، میره اون جلو وامیسته . رانندة قطاره هم كه آتیشو می بینه میزنه رو ترمز و قطار وامیسته . همچین كه قطار واستاد ، غضنفر یك نارنجك درمیاره ، میندازه زیر قطار ، چهل پنجاه نفر آدم لت و پار میشن ! خلاصه غضنفر رو میگیرن میبیرن بازجویی ، اونجا بازرس بهش میتوپه كه : مرتیكة خر ! نه به اون لباس آتیش زدنت ، نه به اون نارنجك انداختنت ! آخه تو چه مرگت بود ؟! غضنفر میزنه زیر گریه ، میگه : جناب سروان به خدا من از بچگی این دهقان فداكار و حسین فهمیده رو قاطی می كردم !


« معما »
به غضنفر میگن یه معما بگو . میگه : اون چیه كه درازه ، زرده ، موزه ؟!


« مسابقه بیست سوالی (1) »
غضنفر میره مسابقه بیست سوالی ، رفقاش از پشت صحنه بهش میرسونن كه : جواب برج ایفله ، فقط تو زود نگو كه ضایع شه . خلاصه مسابقه شروع میشه ، غضنفر میپرسه : تو جیب جا میگیره ؟ میگن : نه . غضنفر میگه : ...ها ! پس حتماٌ برج ایفله !


« مسابقه بیست سوالی (2) »
غضنفر میره مسابقه بیست سوالی . رفقاش از پشت صحنه بهش میرسونن كه جواب خیاره ، فقط تو زود نگو كه ضایع شه . خلاصه مسابقه شروع میشه ، غضنفر میپرسه : تو جیب جا میگیره ؟ میگن : نه . غضنفر میگه : بابا این عجب خیار گنده ایه !


« سرقت ماشین »
ماشین غضنفر رو تو روز روشن ، جلو چشماش میدزدن . رفیقاش میدون دنبال ماشینه و داد میزنن : آااای دزد ! بگیرینش ! یهو غضنفر داد میزنه : هیچ خودتونو ناراحت نكنید . هیچ غلطی نمیتونه بكنه ! رفیقاش وامیستن ، میپرسن : چرا ؟ غضنفر میگه : من شمارشو برداشتم !


« كیك هفتاد طبقه »
غضنفر میره قنادی ، میگه : ببخشید كیك هفتاد طبقه دارید ؟! قناد میگه : نخیر نداریم . فردا دوباره غضنفر میاد ، میپرسه : شرمنده ، كیك هفتاد طبقه دارید ؟ باز قناد میگه : نخیر نداریم . خلاصه یك هفته تمام هر روز كار غضنفر این بود كه بیاد سراغ كیك هفتاد طبقه بگیره و قناد هم هرروز جواب میداده كه نداریم . آخر هفته قناده با خودش میگه : این بابا كه مشتریه ، بذار یك كیك هفتاد طبقه براش بپزیم ، یك پول خوبی هم شب جمعه ای بزنیم به جیب . خلاصه بدبخت قناد تمام پنج شنبه و جمعه رو میذاره یك كیك خوشگل هفتاد طبقه ردیف میكنه . شنبه اول صبح غضنفر میاد ، میپرسه : ببخشید ، كیك هفتاد طبقه دارید ؟! قناد با لبخند بر لب میگه : بعله كه داریم ، خوبشم داریم ! غضنفر میگه : قربون دستت ، 500 گرم از طبقة بیست چهارمش به ما بده !


« سقوط هواپیما »
یه هواپیما تو قبرستون سقوط میكنه ، فردا رادیو میگه : شب گذشته یك فروند هواپیمای توپولوف در حومة شهر سقوط كرده و تا این لحظه 34513 جسد كشف شده ! عملیات برای یافتن اجساد بقیه قربانیان همچنان ادامه دارد !


« بنفش »
از غضنفر میپرسن بنفش چه رنگیه ؟ میگه : قرمز دیدی ؟! آبیش !


« حیوون ، حیوونه »
غضنفر میره خواستگاری . اسم دختر پروانه بود ولی غضنفر قاطی كرده بود ، یك بند بهش میگفته آهو خانوم ! خلاصه وقتی دختر میاد چایی تعارف كنه ، غضنفر میگه : دست شما درد نكنه آهو خانوم ! دختر شاكی میشه ، میگه : بابا اسم من پروانه ست نه آهو . غضنفر میگه : ای بابا فرقی نداره . حیوون حیوونه دیگه !


*************

« حكومت نظامی »
حكومت نظامی بود ، سروانه به غضنفر میگه كه تو اینجا كشیك بده ، از هفت شب به بعد هر كسی رو تو خیابون دیدی در جا بزنش . حرفش كه تموم میشه ، تا میاد بره سوار ماشینش بشه ، میبینه صدای گلوله اومد . برمیگرده میبینه غضنفر زده یك بدبختی رو كشته ! داد میزنه : احمق ! الان كه تازه ساعت پنج بعد از ظهره ! غضنفر میگه : قربان این یه آدرسی پرسید كه ، عمراً تا ساعت نه شب هم پیداش نمیكرد !


« قطار »
غضنفر و دوستاش رفته بودن ایستگاه راه آهن . تا میرسن ، یهو قطار حركت میكنه . اینا هم میدون دنبال قطار . حالا ندو كی بدو ! خلاصه بعد از هزار بدبختی ، یكیشون میرسه به قطار و میپره بالا و دستشو دراز میكنه دومی رو هم سوار میكنه ، ولی سومی بندة خدا هرچی میدوه نمیرسه . خلاصه خسته و كوفته برمیگرده تو ایستگاه ، یك بابایی بهش میگه : آقا جان چرا اینقدر خودتونو خسته كردید ؟ قطار بعدی نیم ساعت دیگه حركت میكنه ، وامیستادید با اون میرفتید . غضنفر نفس زنان میگه : منم نمیدونم ! والله من فقط قرار بود برم ، اون دوتا رفیقام اومده بودن بدرقم !


« دو دو تا »
غضنفر از شاگردش میپرسه : دو دو تا چند تا میشه ؟ شاگرد میگه : شونزده تا ! غضنفر شاكی میشه ، میگه : دو دو تا میشه چهارتا ، دیگه اگه خیلی بشه ، میشه هشت تا !


« قرض سگ »
یك بابایی داشته از سر كار برمیگشته خونه ، یهو میبینه یك جمع عظیمی دارن تشییع جنازه میكنند ، منتها یه جور عجیب غریبی . اول صف یك سری ملت دارن دو تا تابوت رو میبرن ، بعد یك یارو مَرده با سگش راه میره ، بعد ازون هم یك صف 500 متری ملت دارن دنبالشون میرن . یارو كَف میكنه ، میره پیش جناب سگ دار ، میگه : تسلیت عرض میكنم قربان ، خیلی شرمندم . میشه بگید جریان چیه ؟ یارو میگه : والله تابوت جلوییه خانممه ، پشتیش هم مادر خانومم ، هردوشون رو دیشب این سگم پاره پاره كرد ! مَرده ناراحت میشه ، همینجور شروع میكنه پشت سر یارو راه رفتن ، بعد از یك مدت برمیگرده میگه : ببخشید من خیلی براتون متاسفم ، میدونم الانم وقت پرسیدن اینجور سوالا نیست ، ولی ممكنه من یك شب سگ شما رو قرض بگیرم ؟! مَرده یك نگاهی بهش میكنه ، اشاره میكنه به 500 متر جمعیت پشت سر ، میگه : برو ته صف !


« میله اتوبوس »
غضنفر سرش میخوره به میلة وسط اتوبوس ، جا به جا ولو میشه كف اتوبوس . بعد از چند لحظه ، چشماشو باز میكنه میبینه ملتی كه واستادن بالا سرش میله رو گرفتند . میگه : ولش كنین ببینم چی میگه !


« سقوط »
غضنفر از طبقه صدم یه ساختمون می پره پایین . به طبقه پنجاهم كه میرسه میگه : خب الحمدالله تا اینجاش كه بخیر گذشت !


« بچه دوقلو »
زن غضنفر دو قلو میزاد ، غضنفر میره صورت حساب بیمارستان رو حساب كنه ، به یارو میگه : حاج آقا ارزون حساب كن هردوشو ببرم !


« هزیون »
زن غضنفر آپاندیسش رو عمل كرده بود . بعد از عمل شوهرش میاد ملاقاتش . منتها زنه هنوز خوب بهوش نیومده بوده و داشته زیر لب هزیون می گفته : احمق ... بی شعور ... عوضی ! یك دكتری داشته از اتاق رد میشده ، میگه : خوب به سلامتی مثل اینكه خانمتون به هوش اومده و داره باهاتون حرف میزنه !


« معمای عجیب »
به غضنفر میگن یك معما بگو . میگه اون چیه كه زمستونا خونه رو گرم میكنه تابستونا بالای درختو ؟! یارو هرچی فكر میكنه جوابشو پیدا نمیكنه . میگه : نمیدونم ، حالا بگو چیه ؟ غضنفر میگه : بخاری ! یارو كَف می كنه ، میگه : باباجان بخاری زمستونا خونه رو گرم میكنه ولی تابستونا چه جوری بالای درختو گرم می كنه ؟ غضنفر میگه : بخاری خودمه دوست دارم بذارمش بالای درخت.

 

 

تابلو هلال احمر رو به غضنفر نشون میدن،بهش میگن میدونی این علامت چیه؟
میگه:خطر نزدیک شدن به ماه رمضان!

به غضنفر میگن یه خبر بد برات داریم تحملشو داری؟
میگه:بگید.میگن:بابات مرده!
میگه:آتیش بگیره به جونت،فکر کردم یارانه ها رو قطع کردن!!

 

--------------------------------------------

از غضنفر می پرسن که امتحان رانندگی چطور بود؟ میگه: خوب بود ولی جناب سروانه یک کمی مذهبی بود. میگن : تو از کجا فهمیدی؟ میگه, آخه هر طرف می پیچیدم میگفت یا حسین! یا ابوالفضل العباس ، یا فاطمه زهرا یا علی

غضنفر زنگ میزنه به پیتزایی… میگه: ببخشین میخواستم یک پیتزا سفارش بدم. طرف میگه: به نام؟ غضنفر میگه: ... ببخشین. بنام خدا، میخواستم یک پیتزا سفارش بدم

غضنفر تو اتوبوس پر جمعیت پیله کرده بود به راننده و مرتب در گوش راننده حرف میزدراننده هم بهش میگفت : برو بشین سر جات آخرش مسافرها به راننده میگن : آقای راننده به حرفش گوش کن شاید کاری داره .راننده میگه:نه بابا اومده به من میگه :چپ کن یه کم بخندیم

غضنفر میره تلویزیون رو روشن میکنه میبینه کانال یک قران داره کانال 2 قران داره .... کانال 5 هم قران داره....سیم تلویزیون رو از برق در میاره بوسش میکنه میزاره بالا طاقچه

غضنفر داشته قران می خونده،به سوره ی بنی اسرائیل که میرسه،انصراف میده.

غضنفر موبایلش رو ویبره بوده میبره پیش موبایل فروش میگه موبایلم خرابه


میپرسه اشکالش چیه؟


میگه: هرچی زور میزنه نمیتونه زنگ بزنه

غضنفرمیره خواستگاری می بینه دختره سبیل داره میگه ببخشیدشما چرا سبیل دارید دختره میزنه زیر گریه غضنفرمیگه وای چراگریه می كنی مرد كه گریه نمیكنه

---------------------------------------------

غضنفر میره کله پاچه فروشی، یارو بهش میگه: قربون چشم بگذارم؟ غضنفر میگه: نه «
آقا! حداقل صبر کن من برم قایم شم!

-------------------------------------

غضنفر میفته تو جزیره آدم خورا، آدم خورا می‌گیرنش، رئیسشون میگه: اینا رو پوستشون «
رو میکنیم باهاش قایق درست میکنیم. غضنفر هم یه چاقو ور میداره می‌گذاره رو شکمش،
میگه: جلو نیاید وگرنه ‌قایقتونو سوراخ میکنم!

---------------------------------------------

به غضنفر میگن این شعر از کیه : سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگزمیگه نمیدونم یه راهنمائی بکنید…. میگن اسم شاعر تو خود شعره میگه : اهان فهمیدم .. جواد نکونام

----------------------------------------

غضنفر داشته امتحان رانندگی میداده. سرهنگه ازش می پرسه: اگه یه نفر وسط خیابون بود، بوق میزنی یا چراغ؟ غضنفر میگه: برف پاک کن جناب سرهنگ! سرهنگه کف می کنه می پرسه: یعنی چی؟ غضنفر میگه: یعنی یا برو این طرف یا برو اون طرف24

 

---------------------------------------------

از غضنفر میپرسن شراب زندگی یعنی چه ؟
میگه : نمیدونم ، من فقط دوغ میخورم !!!
71

 

 

-------------------------------------

به غضنفر ميگن اذان بگو. غضنفرميگه: از اولش؟ ميگن: آره ميگه: اول اول؟ ميگن: آره بابا غضنفرميگه: تيك تاك، تيك تاك، تيك تاك...!!!78

 

------------------------------------------

غضنفر راديو گوش مي داد !

خيابان انقلاب به امام حسين بسته است -

غضنفر مي گه :

خوب بابا!!! چرا قسم مي خوري حالا؟

به غضنفر اره برقی میدن میگن 100 تا درخت و ببر
میره 97 تا درختو میبره خسته میشه
میگن بابا فقط سه تا مونده پاشو روشن کن این سه تا هم ببر تموم بشه
میگه : ااا مگه روشنم میشه؟؟؟

از غضنفر میپرسن: پارسال روز زن چه کادویی به زنت دادی؟ میگه: بردمش کیش.
میگن: ای ول بابا، دمت گرم، خوب حالا امسال چیکار میکنی؟
میگه: میرم میارمش.

----------------------------------

به غضنفر میگن: با باقی جمله بساز میگه: ما دیشب کوبیده خوردیم
میگن باقیش کو؟
میگه: تو یخچاله


 

 

غضنفر رفت كتابخونه يك كتابو تا آخرخوند و به كتابدارگفت: اين كتاب خيلى شخصيت داخلشه، اما محتوا نداره , كتابدارگفت: دفتر تلفنو بذار سرجاش..

---------------------------------------

غضنفر میره با خرش قاچاقبیاره،نزدیک پاسگاه مرزی خره عرعر میکنه.غضنفر میگه :جون بابام از اولش هم میدونستم که مخبری!
غضنفر سی بار دور خانه خدا دور زد . بهش گفتند طواف هفت باره، گفت: ول کن بابا، پولامو گم کردم.
تو صف دستشوئی ،یه نفر به غضنفر میگه: اجازه میدی من اول برم سرپائیه، غضنفر میگه نه، مگه من میخوام بستری بشم!
به غضنفر میگن بیا منطقی حرف بزنیم.غضنفر میگه باشه ولی هر جه من گفتم!
---------------------------------------
يكى به غضنفر ميگه..

شنيدم توظرف شستن به زنت كمك ميكنى؟

زن زلـــــيل!!

ميگه خب مگه چيه؟

اونم تو رخت شستن به من كمك ميكنه..

 

غضنفر داشته میرفته خونه
خونه شون هیشکی نبوده
میره رو پیغام گیر !
....................................
غضنفر میفته دنبال دختره
دختره میگه: دنبالم نیا ؛ اسیر میشی ها
غضنفر میگه: انقدر دنبالت میام تا شهید بشم!
.......................................................
از غضنفر می پرسن شما تهرانی هستین ؟میگه : نه چشماتون قشنگ می بینه !!!
.......................................
به غضنفر میگن : یه میوه خوشمزه ، آبدار و شیرین نام ببر ؟میگه : خیار!بهش میگن : خیار کجاش آبدار و شیرینه ؟غضنفر میگه : با چایی شیرین بخور ، نظرت عوض میشه !
......................................
غضنفر عینک دودی می زنه میره بیرون پسرشو می بینه محکم می زنه زیر گوششمیگه این موقع شب بیرون چیکار می کردی ؟بچش میگه بابا شب نیست عینکتو بردارغضنفر عینکشو بر می دارهدوباره می زنه زیر گوش پسرش !پسرش میگه چرا می زنی ؟میگه از دیشب تا حالا اینجا چیکار می کردی ؟
..................................
یه روز به غضنفر میگن شما در روز چقدر نون می خورین ؟میگه : صبح دوتا لواش ظهر یه تافتون بعد از ظهر چهارتا سنگک شب هم سه تا باگت ! به غضنفر میگن پس نون بربری چی ؟میگه پس فکر کردی اینا رو لای چی میذاریم می خوریم ؟
................................
به غضنفر ميگن يه جمله فلسفي بگو
ميگه: احمق ترين افراد كساني هستند كه به همه چيز اطمينان كامل داشته باشن

ميگن:مطمئني؟ ميگه: 100%
.........................................
غضنفر دو تا بلوك سيماني رو گذاشته بوده رو دوشش،. داشته مي.برده بالاي ساختمون.
صاحب.كارش بهش ميگه: تو كه فرقون داري،. چرا اينا رو ميگذاري رو كولت؟! غضنفر ميگه: .اون دفعه با فرقون بردم، اون چرخش پشتم رو اذيت مي.كرد
.......................................
غضنفر لب دریا راه میرفته و فکر میکرده ، ازش میپرسن به چی فکر میکنی ؟
میگه : داشتم فکر میکردم اگه دریا آبگوشت بود چندتا نون بربری میخواست !
.......................................
غضنفر میره حرم داد میزنه
آقایون خانوما شلوغ نکنین حاجتها قاطی شده
فلج بودم یدفعه حامله شدم
.........................................
به غضنفر میگن اگه امریکا حمله کنه چیکار میکنی؟
میگه: به نام خدا
اول خونسردی خود را حفظ میکنم بعد زنگ میزنم 110
.......................................
غضنفر از جوب مي پره ازش فيلم مي گيرن . دور آهسته ميزارن ميفته تو جوب. دور تند مي زارن مي خوره به ديوار
...................................
یه روز غضنفر میره رو پل هوایی وای میسه

داد میزنه آقا من خر
من نفهم
من بی شعور

آخه مگه از اینجا آب رد میشه که پل زدن؟!!
....................................
یه روز آشغالی میاد دمه خونه ی غضنفر میگه: آشغال دارین؟
غضنفر داد میزنه: خانوم توی خونه آشغال داریم ؟.. زنش میگه: آره داریم
غضنفر میگه: آره داریم، نمیخوایم…!
..................................
غضنفر می خواسته مین خنثی کنه
گوشاش رو می گیره
پاش رو می ذاره روی مین !!!
.............................
غضنفر میره مهمونی وقتی میاد میبینه کفشش نیست به خودش میگه:

1. نیومدم
2. اومدم و رفتم
3. بدون کفش اومدم
4. هیچکدام

 

غضنفر تو موزه لوبر فرانسه خسته میشه یه صندلی خالی میبینه میره میشینه. مامور موزه با سرعت به طرفش میاد و بهش میگه: آقا پاشو این صندلی ناپلئونه!!! میگه: خُب بابا! هر وقت اومد بلند میشم.4

-----------------------------------


نظرات شما عزیزان:

azadeh
ساعت16:23---26 خرداد 1391
sms ها همش تکراری بود.


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:


ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 13 دی 1390برچسب:, توسط
تمامي حقوق اين وبلاگ محفوظ است | طراحي : گرافيك انعكاس